همسر هفتم پیامبر-صلی الله علیه وسلم-، زنی نامدار از قبیلهی قریش به نام زینب بنت جحش بن حارث، مادرشان (امیمه بنت عبدالمطلب بن هاشم) بودند.
زینب-رضی الله عنها- عمهزادهی پیامبر-صلی الله علیه وسلم-، خواهرزادهی عبدالله بن جحش که حامل اولین پرچم اسلام بوده و خواهرزادهی سیدالشهدا حمزه بن عبدالمطلب عموی گرامی پیامبراکرم-صلی الله علیه وسلم- هستند.
زینب-رضی الله عنها- درکودکی اسمشان (بره) بوده که پیامبر-صلی الله علیه وسلم- آن را به زینب تغییر نام دادند؛ زیرا کلمهی (بره) به معنای بخشنده و درستکار است و خداوند میفرماید: (فلا تزکوا انفسکم هو اعلم بمن اتقی) [نجم: ۳۲] خودتان را پاک قلمداد نکنید زیرا خداوند میداند چه کسی پاک و متقی است.
قبل از اینکه زینب-رضی الله عنها- با پیامبر-صلی الله علیه وسلم- ازدواج کنند، ایشان همسر صحابی بزرگوار و محبوب پیامبر-صلی الله علیه وسلم-، به نام زید بن حارثه-رضی الله عنه-بودند، این مرد شریف در اوان کودکی به بردگی گرفته شده و در بازار عکاز فروخته میشود و «حکیم بن حزام»، ایشان را ۴.. درهم برای خدیجه بنت خویلد، خریداری میکند بعداً که خدیجه-رضی الله عنها- با پیامبر-صلی الله علیه وسلم- ازدواج میکنند، زید را که در آن زمان ۸سال داشت، به پیامبر-صلی الله علیه وسلم- میبخشد و برای مدتی طولانی زید با پیامبر-صلی الله علیه وسلم- زندگی میکند، تا اینکه یک سال افرادی از طایفهی زید به مکه میآیند و آنجا زید را میشناسند، هنگامی که برمیگردند به خانوادهی زید گزارش میدهند که زید نزد محمّد در مکه زندگی میکند، به همین منظور روزی حارثه پدر زید و عمویش به نام کعب به خدمت پیامبر-صلی الله علیه وسلم- میرسند و از ایشان درخواست میکنند که زید را نزدشان برگرداند، پیامبر-صلی الله علیه وسلم- در جوابشان میفرماید: زید را صدا بزنید اگر راضی شد با شما برگردد، من حرفی ندارم و به شما تحویل میدهم اما اگر نخواست با شما برگردد، شما هم نباید پا فشاری کنید و او را آزاد بگذارید، هنگامی که زید را صدا زدند گفت: با پیامبر-صلی الله علیه وسلم- میمانم و میخواهم با ایشان زندگی کنم، پدر زید با شنیدن این حرفها خیلی ناراحت شد و گفت: بیچاره بردگی را بر آزادی ترجیح میدهد؟! زید هم در جواب گفت: به خدا قسم چنان خوبی و مهربانیای از این مرد دیدهام به خاطر هیچکس حاضر نیستم ایشان را ترک کنم. پیامبر-صلی الله علیه وسلم- هنگامی که چنین حرفهایی از زید شنید، دست زید را گرفته و بیرون بردند و فرمودند: مردم شاهد باشید از این به بعد زید پسر من است از من ارث میگیرد و من نیز از او ارث میگیرم، بدینصورت پیامبر-صلی الله علیه وسلم- زید را از بردگی رهانید و آزاد کرد، از این به بعد میان مردم به زید پسر محمد مشهور شدند. [ابنحجر عسقلانی، فتح الباری، شرح صحیح بخاری، ج۷، ص۸۷ چاپ دار الفکر، بیروت، تحقیق بنباز و محبالدین خطیب]
بعداً که اسلام قانون پسر خواندگی (تبنی) را ریشه کن و ممنوع اعلام کردند، برای جبران اینکه نسب زید با پیامبر-صلی الله علیه وسلم- از بین رفته بود، خداوند در قرآن اسم زید-رضی الله عنه- را ذکر میکند، در حالی که هیچ یک از یاران پیامبر-صلی الله علیه وسلم- حتی ابوبکر و عمر-رضی الله عنهما- اسمشان مستقیماً در قرآن ذکر نشده است.
پیامبر-صلی الله علیه وسلم- آنقدر زید-رضی الله عنه-را دوست داشتند، که در میان مردم به دوستدار و محبوب پیامبر-صلی الله علیه وسلم- مشهور بودند به همین خاطر پیامبر-صلی الله علیه وسلم- بچههای زید را نیز دوست میداشتند، لذا به اسامه بن زید میگفتند: «الحب بن الحب» یعنی محبوب پسر محبوب، عبدالله پسر عمر-رضی الله عنه- میفرماید: روزی پدرم در میان مردم پول تقسیم میکردند، بیشتر از من به اسامه پول دادند، من هم از پدرم پرسیدم: پدر چرا به اسامه بیشتر میدهی؟! امام عمر-رضی الله عنه- فرمودند: پسرم پیامبر-صلی الله علیه وسلم- اسامه را بیشتر از تو دوست میداشت و پدرش را بیشتر از پدرت، دوست میداشت.
هنگامی که زید-رضی الله عنه- بزرگ میشود، پیامبر-صلی الله علیه وسلم- به فکر آن میافتد که برایش زن بگیرد، در آغاز زنی را برایش خواستگاری کرد به نام «امایمن». زید از آن زن صاحب پسری شد به نام اسامه، بعداً زید «امایمن» را طلاق داد و از او جدا شد، بعد از آن پیامبر-صلی الله علیه وسلم- زینب دختر جحش را برای زید خواستگاری کردند، زینب دختر یکی از خانوادههای نامدار قریش و خیلی زن زیبا ولایقی بود.
زمانی که پیامبر-صلی الله علیه وسلم- به خواستگار زینب-رضی الله عنها- رفتند، در آغاز زینب خیلی مایل و خوشحال بودند؛ زیرا خیال کردند که پیامبر-صلی الله علیه وسلم- او را برای خودشان خواستگاری میکنند، اما بعداً که پیامبر-صلی الله علیه وسلم- اسم زید-رضی الله عنه- را مطرح کردند، خیلی ناراخت شدند؛ زیرا زید-رضی الله عنه- را همردیف و لایق خود نمیدیدند، پیامبر-صلی الله علیه وسلم- با عبدالله برادر زینب در این مورد صحبت کردند، عبدالله نیز با این خواستگار مخالفت نمودند و ناراحت شد، خواهرش با کسی ازدواج کند که زمانی برده بوده است. اما خداوند برای تأکید درخواست پیامبر-صلی الله علیه وسلم- و امتیازی برای زید-رضی الله عنه- آیهای در این باره نازل فرمودند: (ما کان لمؤمن ولا مؤمنه اذا قضی الله ورسوله امرا آن یکون لهم الخیره من امرهم ومن یعص الله فقد ضل ضلالا مبینا) [احزاب: ۳۶] هیچ مرد و زن مؤمنی را نسزد که چون خدا و رسولش به کاری فرمان دهند، برای آنها در کارشان اختیاری باشد و هر کس خدا و رسولش را نافرمانی کند قطعاً دچار گمراهی آشکاری شده است.
بعد از نزول این آیه زینب-رضی الله عنها- فرمود: فرمان خدا و رسولش را اجابت کرده، لبیک میگویم، بنابراین زینب و برادرش عبدالله به فرمان پیامبر-صلی الله علیه وسلم- راضی شدند و زینب با زید ازدواج کردند.
زندگی زینب با زید زیاد موفقیتآمیز نبود به خاطر اینکه زینب خود را برتر از زید میپنداشت و کمی هم تند مزاج و عصبانی بود، به همین خاطر از همان آغاز ازدواج ناراحتی و مشکلات فراوانی در زندگیشان پیدا شد و هر از چند گاهی زید برای شکایت از زینب و زندگی با ایشان به نزد پیامبر-صلی الله علیه وسلم- میآمدند و میگفت: زینب با من خیلی بد رفتار و تند مزاج است، میخواهم از او جدا شوم، اما پیامبر-صلی الله علیه وسلم- همواره زید را نصیحت میکردند و ایشان را به صبر و شکیبایی دعوت مینمودند و میفرمود: از خدا بترس و با او آرام باش و از طلاق حرفی به میان نیاور و ایشان را طلاق مده. این در حالی بود که پیامبر-صلی الله علیه وسلم- به یقین میدانستند که زید زینب را طلاق میدهند و بعداً باید خودشان با زینب ازدواج کنند.
هر چند پیامبر-صلی الله علیه وسلم- حقیقت ماجرا را میدانست، اما این کار نزدشان سنگین مینمود و از حرف و حدیثهای مردم منافق و بیدین هراس داشتند که بگویند: محمد زن پسرش را به نکاح خود در آورده است. به همین منظور چنین حقیقتی را از مردم پنهان مینمودند، این در حالی بود که خداوند قبلاً قضیه پسر خواندگی را در اسلام ممنوع فرموده بودند اما چون آثار این سنت غلط جاهلی در بین بعضی رسوخ نموده و آن را در دل میپروراندند، پیامبر-صلی الله علیه وسلم- از آشکار کردن این حقیقت بیم داشتند که مبادا دشمنان از این فرصت سوءاستفاده کرده و آن را به عنوان ایرادی بر پیامبر-صلی الله علیه وسلم- علم کنند، تا اینکه کار به جایی رسید که خداوند صراحتاً از شیوهی رفتار پیامبر-صلی الله علیه وسلم- نسبت به تعامل با این قضیه، گلایه کرده و آیاتی نازل فرمودند: (یادآور زمانی را که به کسی [زید بن حارثه] که خداوند بدو نعمت [هدایت] داده بود، و تو نیز با [آزاد کردن وی] بدو لطف کرده بودی، میگفتی: همسرت [زینب بنت جحش] را نگاهدار و از خدا بترس... [ای پیامبر] تو چیزی را در دل پنهان میداشتی که خداوند آن را آشکار میسازد و از مردم میترسیدی، در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی...» [احزاب: ۳۷]
زندگی زید با زینب روز به روز بدتر و مشکلاتشان افزونتر میشد تا سرانجام زید از زینب جدا شد. بعد از اینکه زید زینب را طلاق داد و از ایشان جدا شد، پیامبر-صلی الله علیه وسلم- برای اجابت دستور خداوند بدون توجه به حرفهای منافقین و مخالفین، اقدام به خواستگاری زینب نمود، اما این بار خود به خواستگاری ایشان نرفت بلکه زید شوهر قبلی زینب را به خواستگاریش فرستاد، زید نیز با خوشحالی از این موضوع استقبال کرد و به خواستگاری زینب برای پیامبر-صلی الله علیه وسلم- رفت.
زید در این باره ماجرا را تعریف میکند و میفرماید: هنگامی که به نزد زینب رفتم، تا برای پیامبر-صلی الله علیه وسلم- از ایشان خواستگاری کنم، زینب داشت خمیر نان آماده میکرد و مشغول پختن نان بود، آنگاه که چشمم به ایشان افتاد، با خود فکر کردم که پیامبر-صلی الله علیه وسلم- ازش خواستگاری کرده و همسر پیامبر-صلی الله علیه وسلم- خواهند شد، آنقدر نزدم بزرگوار شد، نتوانستم به ایشان نگاه کنم، در نتیجه به عقب برگشتم و به او پشت کرده و گفتم: زینب پیامبر-صلی الله علیه وسلم- مرا فرستاده تا از تو برایش خواستگاری کنم و با ایشان ازدواج کنی، در جواب گفتند: هیچ جوابی نخواهم داد تا امر و فرمان خداوند بر این کار نباشد، [منظور ایشان این بود تا نماز استخاره نخواند جواب نمیدهد] بعد بلند شد و نماز خواند و رضایت خود را اعلام کرد تا با پیامبر-صلی الله علیه وسلم- ازدواج کنند، امالمؤمنین زینب در ماه ذوالقعده سال ۵هجری زندگی زناشویی را با پیامبر-صلی الله علیه وسلم- شروع کردند.
امالمؤمنین زینب-رضی الله عنها- علاوه بر افتخار همسری با پیامبر-صلی الله علیه وسلم- دارای فضایل و خصوصیات دیگری هستند که خداوند به ایشان عطا فرمودهاند:
الف: خداوند بالای هفت آسمان مؤمن بودن امالمؤمنین زینب-رضی الله عنها- را تأیید کرده و میفرماید: (ما کان لمؤمن ولا مؤمنة...) [احزاب: ۳۶] منظور از مؤمن و مؤمنه در این آیهی مبارک همچنانکه مفسران میفرمایند: عبدالله پسر جحش و زینب خواهرش میباشند. [تفسیر طبری، ج۲.، ص۲۷۱، تحقیق شیخ احمد شاکر و تفسیر ابنکثیر، ج۶، ص۴۲۱، سامی بن محمد سلامه]
ب: خداوند بر مهربانی و بخشندگی ایشان شهادت دادهاند، در این باره امالمؤمنین عایشه صدیقه-رضی الله عنها-میفرماید: پیامبر-صلی الله علیه وسلم- به همسرانش میفرمودند: «اسرعکن لحاقا بیاطولکن یدا» هر کدام از شما دستش از همه درازتر باشد زودتر به من ملحق خواهد شد. [صحیح بخاری، ج۲، ص۵۱۵، کتاب زکات، حدیث۱۳۵۴ و صحیح مسلم، ج۷، ص۱۴۴، حدیث۶۴۷.]
سپس امالمؤمنین عایشه-رضی الله عنها- میفرماید: بعد از وفات پیامبر-صلی الله علیه وسلم- هنگامی که با همسران دیگر پیامبر جمع میشدیم، همه دستانمان را به طرف دیوار دراز میکردیم و با چوبی آن را اندازه میگرفتیم تا معلوم شود کدام یک از ما دستش درازتر است، امالمؤمنین سوده، دستش از همه ما درازتر بود تا اینکه امالمؤمنین زینب قبل از همه وفات کردند، بعد متوجه شدیم که منظور و قصد پیامبر-صلی الله علیه وسلم- از درازی دست، سخاوت و بخشندگی بوده نه درازی دست جسمی و ظاهری ما، چون زینب از لحاظ ظاهری دستش از ما کوتاهتر بود، اما ایشان با دستان خود کار میکردند و پوست را دباغی کرده و بافتنی انجام میدادند و در پایان پول حاصله را در راه خدا انفاق کرده و صدقه میدادند.
ت: به شهادت امالمؤمنین عایشه-رضی الله عنها-، در میان زنانی که با آنها زندگی کرده، امالمؤمنین زینب-رضی الله عنها- از همه بهتر بودند و در این باره میفرماید: «در میان همسران پیامبر-صلی الله علیه وسلم- تنها زینب همسان من بود و همان قدر و منزلتی داشتند که من پیش پیامبر-صلی الله علیه وسلم- دارا بودم، هیچ زن دیگری را سراغ ندارم که از ایشان دیندارتر و بخشندهتر و فامیل دوستتر باشد.»
پ: خداوند با اراده و خواست خود، امالمؤمنین زینب-رضی الله عنها- را به ازدواج پیامبر-صلی الله علیه وسلم- در میآوردند و در آسمان با شهادت و حضور جبریل و ملائکه این وصلت را منعقد میکنند، یعنی در آسمان این نکاح صورت گرفته نه در زمین، در این باره خداوند میفرماید: (فلما قضی زید منها وطرا زوجناکها) [احزاب: ۳۷] هنگامیکه زید از زینب جدا شد [زینب] را به نکاح تو در آوردیم و او را زن تو اعلام کردیم.
به همین خاطر امالمؤمنین زینب-رضی الله عنها- در میان همسران پیامبر-صلی الله علیه وسلم- بیشتر به این افتخار میکرد و به سایرین میفرمود: «شما را پدر و برادر و فامیلهایتان به نکاح پیامبر-صلی الله علیه وسلم- در آورده اما مرا خداوند، بالای ۷آسمان به نکاح پیامبر-صلی الله علیه وسلم- در آورده است» و این ویژگی تنها به امالمؤمنین زینب اختصاص دارد.
ج: بعد از وفات پیامبر اولین کسی بوده که قبل از همه وفات کردهاند.
ح: پیامبر-صلی الله علیه وسلم- در مراسم ازدواج ایشان گوسفندی را ذبح کردند، که در مراسم هیچ یک از همسران دیگر چنین کاری انجام ندادند.
سرانجام ایشان در سال ۲. هجری و در سن ۵۳سالگی در زمان خلافت امام عمر-رضی الله عنه- وفات کردند، بعد از درگذشتشان هیچ ارث و میراثی به جای نمیگذارند، امام عمر-رضی الله عنه- به اتفاق جمع کثیری از مردم نماز جنازهی امالمؤمنین را ادا میکنند و جنازهی مبارکشان در گورستان بقیع به خاک سپرده میشود.
امالمؤمنین زینب-رضی الله عنها- در طول زندگی پر برکتشان با پیامبر-صلی الله علیه وسلم- ۱۱حدیث از پیامبر-صلی الله علیه وسلم- روایت کردهاند که امام بخاری و امام مسلم بر ۲حدیث از این ۱۱حدیث اتفاق دارند.
هدف از ازدواج پیامبر-صلی الله علیه وسلم- با امالمؤمنین زینب-رضی الله عنها-
هدف اصلی ازدواج پیامبر-صلی الله علیه وسلم- امالمؤمنین زینب-رضی الله عنها- بدین جهت بوده که خداوند خواسته به شیوهای عملی و به وسیلهی شخص پیامبر-صلی الله علیه وسلم- رسم و برنامهی تبنی یا پسر خواندگی در اسلام را به طور کلی از بین برده و آثار و نتایج آن را که در جامعه رسوخ کرده از بین برده و درون مؤمنان را از این پدیدهی غلط پاک گرداند.
خداوند قبلاً مؤمنین را از ممنوع بودن کار تبنی (پسرخواندگی) با خبر کرده و اعلام نمودند: بچههایی که مردم به فرزندی خود گرفتهاند، باید به اسم پدرانشان نام برده شوند، لذا چند آیهای در این باره نازل فرمودند: (... و فرزند خواندگانتان را فرزندان حقیقی شما نمینماید. این سخنی است که شما به زبان میگویید. [چرا که رابطه پدری و فرزندی یک رابطه طبیعی است و با الفاظ و قراردادها و شعارها هرگز حاصل نمیشود.] خداوند حق میگوید و به راه راست راهنمایی میکند. آنان را به نام پدرانشان بخوانید که این کار پیش خداوند عادلانهتر بهشمار میآید. اگر هم پدران ایشان را نشناختید، آنان برادران و یاران شما هستند. هرگاه در این مورد اشتباه کردید گناهی بر شما نیست. ولی آنچه را که در دلتان میخواهید [یعنی از روی عمد و اختیار میگویید، گناه است و کیفر دارد] به هر حال خداوند پیوسته آمرزنده و مهربان بوده و هست.) [احزاب: ۴-۵]
بنابراین هدف اصلی این ازدواج ابطال آداب و رسوم اجتماعی دوران جاهلیت بوده و خداوند متعال آشکارا از اهداف این ازدواج صحبت نموده و میفرماید: (... ما او را به همسری تو درآوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخواندگان خود نباشد، بدانگاه که نیاز خود را بدانان به پایان ببرند [و طلاقشان دهند] فرمان خدا باید انجام شود...) [احزاب: ۳۷]
همچنان که قبلاً هم اشاره کردیم: قرآن، فرمودههای پیامبر-صلی الله علیه وسلم- و اقوال صحابه و آثار تاریخی صحیح دلالت دارند بر اینکه، قدم به قدم این ازدواج فرمان و دستور خداوند به همراه داشته و پیامبر-صلی الله علیه وسلم- برای یک لحظه هم به خواست و آرزوی خود اقدام به چنین ازدواجی نکردهاند. اما مخالفین و مغرضان اسلام مثل عادت همیشگی خود، حرفهای بیپایه را دستاویز خود قرار داده و آن را بر ضد پیامبر-صلی الله علیه وسلم- و تاریخ پاک اسلام علم میکنند.
متأسفانه بیشتر این حرف و حدیثها و داستانهای بیاساس در میان تعدادی از کتب و آثار مشهور اسلامی رسوخ نموده و در کتابهای تاریخی و حدیثی و تفاسیر ما به چشم میخورند و صاحبان آثار نامبرده در کتب و نوشتههای خود این داستانها را ثبت و ضبط کردهاند بدون اینکه خوانندگان را از صحت و سقم این داستانهای بیپایه مطلع کرده باشند، و از این طریق افراد زیادی دچار لغزش و خطا شدهاند.
تمام حرفها و روایاتی که به این موضوع اشاره نمودهاند، بر روی دو محور اصلی دور زده و میچرخند:
۱). از لحاظ کیفیت و چگونگی ازدواج پیامبر-صلی الله علیه وسلم- با امالمؤمنین زینب-رضی الله عنها-، دشمنان و مخالفین میگویند: که گویا پیامبر-صلی الله علیه وسلم- از روی هوا و آرزوی شخصی خود اقدام به این ازدواج نمودهاند و آن هم به این خاطر، گویا پیامبر-صلی الله علیه وسلم- روزی از روزها وارد منزل زید شده و آنجا چشمشان به امالمؤمنین زینب-رضی الله عنها- میافتد، که لباس شفافی به تن داشته و از آن روز به بعد پیامبر-صلی الله علیه وسلم- نعوذ بالله شیفتهی ایشان میشوند، زید هم که این ماجرا را میفهمد به خاطر پیامبر-صلی الله علیه وسلم- همسرش را طلاق میدهد.
۲) - از لحاظ کمیت و تعداد همسران نیز مخالفان بر این ازدواج طعنه و ایراد وارد میکنند که: بنا بر رهنمودهای اسلام و نصوص قرآن -البته با وجود شروطی که اسلام مقرر فرموده- مردان تنها میتوانند با چهار زن ازدواج کنند. اما امالمؤمنین زینب-رضی الله عنها- زن پنجم پیامبر-صلی الله علیه وسلم- بودهاند، و از لحاظ زمانی هفتمین زن پیامبر-صلی الله علیه وسلم- بهشمار میآیند، اما چون در زمان ازدواج ایشان با پیامبر-صلی الله علیه وسلم- دو تن از همسران پیامبر-صلی الله علیه وسلم- یعنی امالمؤمنین خدیجه و امالمؤمنین سوده-رضی الله عنهن- در قید حیات نبودهاند، به همین منظور مؤلف به همسر پنجم اشاره نمودهاند و بعد از امالمؤمنین زینب-رضی الله عنها- نیز با چند زن دیگر ازدواج میکنند، حال چگونه پیامبر-صلی الله علیه وسلم- خود این کار را برای خود روا شمرده اما دیگر مسلمانان را از این کار منع کردهاند؟!
حال برای روشنگری و آشکار نمودن حقیقت این موضوع و رد هرگونه شبهه و ایرادی در این باره چند مطلبی ارائه خواهیم داد، برای پاسخ به ایرادی که بر چگونگی این ازدواج وارد خواهد شد، باید گفت:
الف: ما مسلمانان اولین مرجعی که ملاک و معیاری برای پاسخدهی به این پرسشها و ایرادات و رفع هرگونه مشکل، قرار میدهیم، قرآن مبارک و رهنمودهای خداوند متعال است. به همین منظور به خدمت قرآن شریف رفته تا بدانیم در مورد چگونگی این ازدواج چه چیزهایی را مطرح نموده و چگونه به آن پرداخته است.
قبل از اینکه به بررسی این موضوع از طریق قرآن بپردازیم، باید بدانیم که قرآن به چگونگی ازدواج هیچ یک از همسران پیامبر-صلی الله علیه وسلم- نپرداخته و آن را ثبت ننموده، غیر از داستان ازدواج امالمؤمنین زینب-رضی الله عنها- که تمام رخدادهای این ازدواج را به طور کامل ثبت نموده است، معلوم است که خداوند دانا و حکیم خود بهتر میدانستند که، منافقان و مشرکین در مورد این ازدواج بیکار نمانده و ساکت نخواهند بود و بهسان عادات همیشگی خود، به دروغپردازی حول این موضوع خواهند پرداخت به همین منظور خداوند خیلی مفصل در سورهی احزاب به آن پرداخته و میفرماید: (... هنگامی که زید نیاز خود را بدو به پایان برد [و وی را رها کرد] ما او را به همسری تو در آوردیم...) [احزاب: ۳۷]
از این آیه معلوم میشود که ازدواج را خداوند امر فرمودهاند و مستقیماً در آسمان این نکاح به دستور خداوند صورت پذیرفته است نه اینکه پیامبر-صلی الله علیه وسلم- به درخواست و آرزوی خود آن را انجام داده باشند. قبلاً هم خداوند به اهداف اصلی این ازدواج اشاره میکنند و میفرماید: (... ما او را به همسری تو در آوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خواندگان خود نباشد، بدانگاه که نیاز خود را بدانان به پایان ببرند، [و طلاقشان دهند] فرمان خداوند باید انجام شود....) [احزاب: ۳۷]
پس باید بدانیم هدف این ازدواج تنها این بوده است و بس.
همچنین قرآن مبارک اشاره میکند که پیامبر-صلی الله علیه وسلم- شخصاً هیچگونه تمایل و آرزویی در مورد این ازدواج نداشتند و چهبسا اقدام به این کار برایشان خیلی سنگین مینمود و نمیخواستند با آن روبرو شوند، به همین خاطر بود با وجود یقین داشتن از جدایی زید و همسرش و اینکه بعداً باید خود با زینب-رضی الله عنها- ازدواج کنند باز از مطرح کردن این موضوع از ترس حرفهای مردم منافق خودداری میکردند، تا سرانجام کار به جایی رسید که قرآن صراحتاً از پیامبر-صلی الله علیه وسلم- گلایه میکند و میفرماید: (... [ای پیامبر] تو چیزی را در دل پنهان میداشتی که خداوند آن را آشکار میسازد و از مردم میترسیدی، در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی...» [احزاب: ۳۷]
بعداً خداوند این را دوباره گوشزد میکند که اگر بخواهد کاری انجام بدهد، خواست و نظر هیچکس را به حساب نمیآورد، حتی اگر آن شخص پیامبر خدا باشد، لذا در آخر همین آیه میفرماید: (... کان امر الله مفعولا) یعنی هر کاری که خداوند فرمان انجامش را صادر میکند باید حتماً انجام گیرد.
سرانجام برای دفاع از پیامبر-صلی الله علیه وسلم- در برابر منافقان و همچنین دل گرمی و تشویق ایشان در برابر عمل جوانمردانه، میفرماید: (هیچگونه گناه و تقصیری بر پیامبر نیست در انجام چیزی که خدا بر او لازم و واجب کرده باشد...) [احزاب: ۳۸]
بدینسان آیات قرآن خیلی واضح و به صورتی آشکار، حقیقت موضوع را نمایان میسازد، و همهی دروغها و داستان سراییهایی را که معاندین و مخالفین به هم بافتهاند، تکذیب میکند.
حال اگر کسی مؤمن باشد باید به ریز و درشت فرمانهای خداوند، ایمان و یقین کامل داشته باشد و بداند که در این ازدواج هدفی غیر از این، مد نظر نبوده است. اما اگر کسی هدفی غیر از این را، در این مسأله مطرح کند و در نظر داشته باشد، باید در یقین و باور ایشان شک نمود و ایشان باید در ایمان خود تجدید نظر کند.
همچنین اگر پیامبر-صلی الله علیه وسلم- به خاطر آرزوی شخصی خود چنین کاری را انجام میدادند، آیا خداوند در برابر لغزش پیامبر-صلی الله علیه وسلم- سکوت میکردند و خداوند آن را مطرح نمیکردند و از ایشان گلایه نمینمودند؟ حال میدانیم که دربارهی موضوعاتی کوچکتر در قرآن پیامبر-صلی الله علیه وسلم- را مورد عتاب قرار دادهاند.
آیا امکان دارد که پیامبر-صلی الله علیه وسلم- چنین کاری را مرتکب شده باشند اما خداوند نه تنها آن را مطرح نمیکنند بلکه آن را میپوشاند و حتی کار انجام شده را به خود نسبت بدهند؟! «همچنان که در قرآن صراحت دارد امر و فرمان خداوند بر این کار بوده و در آسمان این نکاح صورت گرفته است». باید پرسید این گونه تصورات تا چه اندازه با اسلام همخوانی دارد؟!
ب: بعد از اینکه حقیقت این ازدواج را از طریق قرآن آشکار ساختیم، به سراغ حرفهایی میرویم که به شیوهای دیگر و بر خلاف قرآن در مورد این ازدواج مطرح میکنند، اما مفسرین و محدثین همهی شیوهها و روشهایی که از طریق آن این شبهات و حرفها را وارد میکنند، مورد بررسی و تحقیق قرار داده و آنها را رد کردهاند و باطل و بیاساس به شمار میآورند.
برای رد این دروغپردازیها از دو طریق به پاسخ آن پرداختهاند.
۱- از لحاظ سند همه این روایات و داستانها ضعیف بوده و افراد غیر موثق آن را روایت کردهاند، به همین منظور عالمان به این روایتها توجه نکرده و آنها را رد کردهاند، برای نمونه امام قرطبی در تفسیر خودش (جامع الاحکام القرآن) میفرماید: «حرفها و روایاتی که دربارهی ازدواج پیامبر-صلی الله علیه وسلم- گفته میشوند که گویا پیامبر-صلی الله علیه وسلم- امالمؤمنین را قبلاً دوست داشتهاند و یا به گفته بعضی افراد سبک سر، ایشان عاشقش بودهاند، باید گفت: این حرفها را یا افرادی جاهل و بیعلم میزنند یا افرادی که عمداً به پیامبر-صلی الله علیه وسلم- توهین میکنند». تفسیر [قرطبی، ج۱۴، ص۱۹۱، داراحیاء العربیه، بیروت]
ابن کثیر دربارهی این حرفها میفرماید: «ابن ابیحاتم و ابنجریر در این باره بعضی حرفها را از گذشتگان و سلف خود روایت میکنند، که به خاطر نادرستی و ناتمامیشان، دوست داشتم اصلاً مطرح نکنم و به آن گوش ندهم، امام احمد هم در این باره سخنی از عماد بن زید و آن هم از زید و آن هم از ثابت و ایشان از انس روایت میکنند، که ناقص و غریب است، به همین خاطر به آن نپرداختهایم» [تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۵۹۳]
ابن حجر هم بعد از آنکه بعضی از سخنها را در این باره مطرح میکند، میفرماید: «امکان ندارد و روا هم نیست که آدم با این حرفهای سبک خود را مشغول کند.» [فتح الباری، ج۸، ص۵۲۴]
۲- از لحاظ درایت و متن نیز هر کدام به موضوع و مسألهای پرداختهاند و در برابر هم قرار میگیرند (با هم تناقض دارند) برای نمونه: بعضی از روایات میگویند: گویا هنگامی که پیامبر-صلی الله علیه وسلم- به منزل زید رفتهاند، زید منزل نبوده و زینب آمده و خوش آمد گویی کرده، بعضی هم میگویند: زید منزل بوده اما مریض بودند، به همین منظور زینب نزد پیامبر-صلی الله علیه وسلم- آمده و ایشان را بدرقه کردهاند.
در مورد دیدن زینب-رضی الله عنها- نیز بعضی روایت میگویند: گویا هنگامی که زینب فهمیده پیامبر-صلی الله علیه وسلم- جلو در ایستادهاند، با عجله رفته و یادشان رفته که خودشان را کاملاً بپوشاند و بدین حالت در را باز کردهاند، بعضی هم اینگونه مطرح میکنند: گویا پیامبر-صلی الله علیه وسلم- جلوی در ایستاده و درشان که از موی بز درست شده بود، در آن هنگام بادی آن را باز کرده و پیامبر-صلی الله علیه وسلم- چشمشان به زینب میافتد، بعضی هم میگویند: پیامبر-صلی الله علیه وسلم- اجازهی ورود خواسته، زینب نیز اجازه داده اما در آن هنگام پوشش کامل نداشته و پیامبر-صلی الله علیه وسلم- ایشان را مشاهده نمودهاند.
اما این حرف و حدیثهای الکی، به طور صریح و آشکار با نصوص قرآن مخالفند که تأکید بر اختلاف زید با زینب داشته و بارها زید نزد پیامبر-صلی الله علیه وسلم- از همسرشان شاکی بودهاند و اقدام به جدایی از ایشان داشته، پیامبر-صلی الله علیه وسلم- از این تصمیم منع کرده و نخواسته که زینب را طلاق داده و از او جدا شود. به همین خاطر عالمان چنین روایات و داستانها را مردود اعلام کرده و به آن توجهی ننموده و دروغ و عملی دشمنانه علیه اسلام و پیامبر-صلی الله علیه وسلم- بهشمار میآورند.
ب: دلیل دیگری که چنین داستانهای ساختگی را تکذیب میکند، این است که: همچنان که قبلاً اشاره کردیم زینب عمهزادهی پیامبر-صلی الله علیه وسلم- بوده و از کودکی و قبل از بعثت پیامبر-صلی الله علیه وسلم- نیز کنار ایشان زندگی کرده و کنار پیامبر-صلی الله علیه وسلم- بزرگ شدهاند و پیامبر-صلی الله علیه وسلم- هر وقت که خواسته ایشان را ملاقات کرده و با ایشان آمد و رفت داشته و زیبایی و جمال زینب را نیز مشاهده کردهاند بهخصوص آن هنگام که هنوز آیات حجاب نازل نشده بودند.
بنابراین آیا امکان دارد که در طول این همه سال در هنگام جوانی و رفت و آمد خانوادگی که با زینب داشتهاند ایشان را ندیده و برای یک لحظه هم به فکر ازدواج و زندگی با ایشان نبوده باشند، اما بعداً در دوران مسؤولیت رسالت و پیامبری خود و آن هنگام که همسر مردی دیگر بوده، کسی که پیامبر-صلی الله علیه وسلم- او را پسر خود معرفی نموده بودند، برای یک لحظه چشمشان به زینب افتاده و در جا عاشق و شیفتهی ایشان شوند؟! به راستی که از رفتار و کردار بزرگوارانهی پیامبر-صلی الله علیه وسلم- و از حقیقت خیلی دور است.
ت: اگر پیامبر-صلی الله علیه وسلم- میخواست زینب -رضی الله عنها-را خواستگاری کرده و با ایشان ازدواج کنند، چرا هنگام جوانی و زمانی که دختر بودند، این کار را انجام نمیدادند در حالی که هیچ چیز مانع این ازدواج نمیشد و زینب -رضی الله عنها-نیز آرزوی ازدواج با پیامبر-صلی الله علیه وسلم- داشتند، پس آیا جای شگفتی و تعجب نیست دختری در زمان جوانی مورد نظر کسی نباشد اما وقتی که ازدواج میکند و به همسر فرد دیگری تبدیل میشود به ناگاه شیفتهاش شده و بخواهد با او ازدواج کند؟!
ج: فرض را بر این میگذاریم که چنین حرفها و داستانها صحت داشته باشند و پیامبر-صلی الله علیه وسلم- نیز عاشق زینب-صلی الله علیه وسلم- بودهاند، به طور یقین این کار گناه محسوب میشود و باید تلاش شود این کار از نظر مردم پنهان بماند و پیامبر-صلی الله علیه وسلم- از این کار خود توبه نمایند، اما برعکس میبینیم خداوند در قرآن دستور به آشکار فرمان خود میدهند و پیامبر-صلی الله علیه وسلم- را تشجیع و تشویق میکند که هراس و شرمی به دل راه ندهد و تنها از خدا بترسد. حال اگر عملکرد پیامبر-صلی الله علیه وسلم- معصیت میبود چگونه خداوند فرمان به آشکار نمودنش میدادند و انجامدهنده هم فرستادهی خودشان باشند و یا چگونه او را مجبور به آشکار کردن این موضوع میکردند؟!
باید دانست در کار خوب است که گفته میشود کار را انجام بده و از کسی به جز خدا نترس اما اگر کار معصیت باشد، نه تنها به انجامش دستور داده نمیشود بلکه از انجامش هم جلوگیری به عمل میآید و باید این کار را ترک کرده و توبه نماید. لذا به طور یقین ازدواج پیامبر-صلی الله علیه وسلم- با امالمؤمنین زینب-رضی الله عنها- ازدواجی صحیح بوده و مستقیماً به امر و فرمان خداوند متعال انجام گرفته شده است.
سؤالی دیگر این است: اگر پیامبر-صلی الله علیه وسلم- به این کار راضی بوده باشد و مرتکب این عمل شده باشند! زید چگونه به این کار راضی شده که نعوذ بالله پیامبر-صلی الله علیه وسلم- عاشق همسرشان شود و حتی به خاطر پیامبر-صلی الله علیه وسلم- بیاید و همسرشان را طلاق بدهند؟!
اینگونه سؤالها و چندین سؤال بدون جواب دیگر در این باره، این دروغپردازیها و اکاذیب را باطل و مردود خواهند کرد.
حال به بررسی و جواب اشکالات و ایراداتی که در مورد تعدد زوجات و چند همسری پیامبر-صلی الله علیه وسلم-، به ازدواج ایشان با امالمؤمنین زینب وارد میکنند، میپردازیم.
۲- مخالفین باز از نظر تعداد و کمیت، این اشکال را وارد میکنند که: از نظر رهنمودهای دین اسلام مرد مسلمان تنها میتواند با ۴زن ازدواج کند، اما ما میبینیم که زینب همسر پنجم ایشان بوده و بعد از زینب با چند زن دیگر نیز ازدواج کردهاند، حال چگونه پیامبر-صلی الله علیه وسلم- خود اینکار را برای خود صحیح دانسته و دیگر مردان امت را از این کار منع نمودهاند؟!
برای روشن کردن اینگونه اشکالات و رد ایرادات وارده باید گفت: معلوم است که پیامبر-صلی الله علیه وسلم- از لحاظ فیزیولوژیکی و خلقت ظاهری مانند سایر انسانها از چیزی خلق شده که دیگر انسانها بوجود آمدهاند، اما از لحاظ معنوی و دارا بودن مسؤولیت رسالت، ایشان خصوصیات و ویژگیهای خاص خودشان را داشتهاند، حتی این تمایزات و خصوصیات تنها اختصاص به دوران رسالت ایشان نداشته بلکه قبل از تولدشان نیز خواست و اراده پروردگار بر آن بوده و خود چنین مقرر فرمودهاند، همچنان که خداوند نسبت به موسی-علیهالسلام- میفرماید: (واصطنعتک لنفسی) [طه: ۴۱]
یعنی خصوصاً تو را برای خود آفریدهام، پیامبر-صلی الله علیه وسلم- نیز به همان شیوه بوده است.
در ضمن آنطور نبوده که تمام این تمایزات و ویژگیها به نفع ایشان باشند بلکه خیلی اوقات از لحاظ مادی و زندگی ظاهری دنیا به ضرر و زیان ایشان بوده و در این امر خواست و اراده ایشان در کار نبوده و هیچگونه دخالتی نداشته است.
خواست و ارادهی خداوند در مسألهی ازدواج پیامبر-صلی الله علیه وسلم- طوری بوده که ویژگیهای خاص خود را داشته باشد، اما این ویژگیهای خاص برای ارضای غرایز و آرزوهای نفسانی ایشان نبوده بلکه در راستای اجرای امر رسالت و کار دعوت به کار آمده است، چون اگر خوب دقت کنیم، میبینیم کسانی که بعد از چهار همسر اول، پیامبر-صلی الله علیه وسلم- با آنها ازدواج کردهاند، همه بیوه زن و پیر بوده و حتی یک دختر باکره هم میانشان نبوده است، حال اگر پیامبر-صلی الله علیه وسلم- این ویژگی را برای ارضای شهوات و آرزوی شخصی خود میخواستند به راحتی میتوانست این کار را انجام بدهد؛ زیرا ایشان آنقدر در میان یاران خود حرمت و مقام داشتند، به طور یقین کافی بود با کسی که دوست داشت ازدواج کند کافی بود اشارهای بکند، فوراً و با افتخار به فرمانش لبیک میگفتند و به راحتی به خواست و هدف خود میرسیدند.
غیر از این موارد بالا تمام همسران بعد از چهار همسر اولشان را در سن ۵۵سالگی یعنی تنها ۸سال قبل از وفاتشان، اگر هدف پیامبر-صلی الله علیه وسلم- آرزو بازی و شهوترانی میبود، میبایست در سن جوانی و در نهایت نیرو قدرت جسمی با آنها ازدواج کند، (آن هم با دخترانی باکره نه با پیره زنانی بیوه) اما میبینیم هیچکدام اینگونه نبودهاند.
موضوع دیگری که باید در اینجا روشن کنیم این است که: پیامبر علاوه بر این خصوصیات و ویژگی در امر ازدواج که مخالفین آن را علم کردهاند و به عنوان ایراد و نقدی بر عملکرد و شخصیت ایشان وارد میکنند، چندین ویژگی دیگر داشتهاند که همه آنها باری سنگین از لحاظ جسمی و زندگی دنیوی برایشان قلمداد میشدند، هر کسی هم که انصاف داشته باشد و میخواهد روی یک موضوع تحقیق کند باید تمام جوانب و جهات موضوع و مطلب مورد تحقیق خود را در نظر داشته باشد نه اینکه تنها گوشهای از آن را گرفته و به صدور حکم نهایی بپردازد، این کار از انصاف و عدالت دور است.
حال برای اثبات این ادعا و روشن شدن موضوع به چند نمونه از این ویژگیها اشاره خواهیم کرد:
- پیامبر-صلی الله علیه وسلم- اجازه داشت چند روز پشت سر هم روزه باشند بدون آنکه افطار کنند اما هنگامی که اصحاب خواستند به مانند ایشان روزه بگیرند ایشان به آنان اجازه ندادند و فرمودند: «ان النبی نهی عن الوصال، فقیل له: انک تواصل. فقال: انی لست کهیئتکم...» [صحیح بخاری، ج۲، ص۶۹۳، حدیث۱۸۶۲ و صحیح مسلم، ج۳، ص۱۳۴، حدیث۲۶۲۷]
- همچنین یک فرد مسلمان در هنگام فقر و نداری اجازه دارد که پول زکات و صدقات، از مسلمانان دریافت کند، اما پیامبر-صلی الله علیه وسلم- با وجود آن همه فقر و تنگدستی و نیازی که در زندگی داشتند، اجازه نداشتند هیچگونه زکات و صدقهای را از مسلمانان دریافت کنند، یا حتی از آن بخورند. در این باره ایشان میفرماید: «ان هذه الصدقات انما هی اوساخ الناس و آنها لا تحل لمحمد ولا لآل محمد» [صحیح مسلم، ج۳، ص۱۱۹، حدیث۲۵۳۱ و صحیح ابن خزیمه، ج۴، ص۶، حدیث۲۳۵۲، تحقیق محمد مصطفی الاعظمی]
- همه مسلمانان آزادند که اگر همسرشان را طلاق داده و یا فوت شدند، با زنی دیگر ازدواج کنند، اما پیامبر -صلی الله علیه وسلم- بعد از آنکه با همسران خود ازدواج کردند خداوند ایشان را مطلع کردهاند که اگر همسرانش بمیرند یا آنها را طلاق بدهند، دیگر اجازه ندارد زن دیگری را به همسری اختیار کنند. در این باره میفرماید: (بعد از این دیگر زنی بر تو حلال نیست، و نمیتوانی همسرانت را با همسران دیگری تبدیل کنی [مثلاً برخی از اینان را طلاق دهی و بجای وی همسران تازهای را خواستگاری نمایی] هر چند جمال آنان تو را به شگفت در آورد...) [احزاب: ۵۲]
- هر فرمانده و رهبر، اگر فرمان جنگ و جهاد دادند، میتواند فرمانش را لغو کند و از آن منصرف شود، اما پیامبر-صلی الله علیه وسلم- هر وقت لباس جنگ را میپوشیدند، نمیتوانستند لباسهایش را از تن بیرون کنند تا کار را به اتمام برسانند، حال تعداد دشمنان از لحاظ کمی و کیفی هر چه باشند میبایست کار ادامه یابد و حق نداشتند در میدان جنگ به دشمن پشت کرده یا از میدان فرار کنند، خداوند میفرمایند: «انه لیس لنبی اذا لبس لامته آن یضعها حتی یقاتل» [ابن الجارود، المنتقی، ص۲۶۶، حدیث۱. ۶۱ و سنن النسائی الکبری، حدیث۷۶۴۷]
- هر مسلمانی هر وقت که بمیرد هرچه پول و ارثیه دارد برای وارثان خود برمیگردد، تنها پیامبر-صلی الله علیه وسلم- نمیتواند آن را به همسران و فرزندان خود بدهد بلکه آن را بین مسلمانان تقسیم کردهاند. در این باره میفرماید: «لا نورث ما ترکناه صدقه» [صحیح مسلم، ج۵، ص۱۵۱، حدیث۴۶۷۶ و ابن خزیمه، ج۴، ص۱۲، حدیث۲۴۸۸]
- هر مسلمانی اجازه داشته که خواندن و نوشتن یاد بگیرد، اما پیامبر-صلی الله علیه وسلم- چنین اجازهای نداشتهاند؛ زیرا امی بودن و بیسوادی ایشان خود یک معجزه به شمار میآید. الله تعالی میفرماید: (... پس ایمان بیاورید به خدا و فرستادهاش، آن پیامبر درس نخواندهای که ایمان به خدا و به سخنهایش دارد. از او پیروی کنید تا هدایت یابید) [اعراف: ۱۵۸]
- هر مسلمانی که دین یا قرضی بر گردنش باشد و بمیرد وارثان باید دیناش را ادا کنند، اما در زمان حیات پیامبر-صلی الله علیه وسلم- کسی که میمُرد و وارثی نداشت و قرضی بر گردن داشت پیامبر-صلی الله علیه وسلم- آن را برایش پرداخت میکرد، ایشان در این مورد میفرماید: «انا اولی بکل مؤمن من نفسه، من ترک مالا فلاهله، من ترک دینا او ضیاعا فالی وعلی» [صحیح بخاری، ج۲، ص۸۴۵، حدیث۲۲۶۸ و صحیح ابن حبان، ج۷، ص۳۳۲، حدیث۳. ۶۳]
- همه مسلمانان اجازهی شعر گفتن دارند و میتوانند شعر بسرایند، اما پیامبر-صلی الله علیه وسلم- نه شعری گفته و نه اجازه چنین کاری داشتهاند. خداوند میفرماید: (ما به پیامبر چکانه [شعر] نیاموختهایم و چکامهسرایی [سرودن شعر] او را نسزد....) [یس: ۶۹]
آزار و درد جسمانی هر کسی متعادل و عادی است، اما درد و آزار جسمانی پیامبر-صلی الله علیه وسلم- دو برابر مردمان عادی بوده است. میفرماید: «انی اوعک کما یوعک رجلان منکم» [صحیح بخاری، ج۵، ص۲۱۳۹، حدیث۵۳۲۴ و صحیح مسلم، ج۸، ص۱۴، حدیث۶۷۲۴]
بنابراین اگر با دقت این نکات را ملاحظه نماییم، معلوم میشود که بیشتر این ویژگیهای پیامبر-صلی الله علیه وسلم- در زندگی دنیوی و از لحاظ مادی به نفع پیامبر-صلی الله علیه وسلم- نبوده بلکه تکلیف و بار سنگین مسؤولیت بر دوش ایشان بوده، اما چون امر و فرمان خداوند عزوجل بر آن بوده، با طیب خاطر آنها را اجرا نموده و به رعایتشان پا بند بودهاند.
بدون شک ازدواج پیامبر-صلی الله علیه وسلم- با بیش از چهار زن، در همین چهار چوب قرار میگیرد، بهخصوص ازدواج ایشان با امالمؤمنین زینب-رضی الله عنها-.
نظرات
بدوننام
28 خرداد 1392 - 06:33با سلام راستی چرا باید پیامبر این همه هزینه را صرف این کار می کرد؟ مگر نمی شد با آن یکی همسر زید که قبلا او را طلاق داده بود ازدواج می کرد و این همه هیاهو را از خود دور می کرد. مگر این ازدواج ارزش آن داشت که چنین هزینه ای روی آن صرف شود؟ من نمی دانم که پسر خواندگی چگونه بوده, اما فکر می کنم که چنین ازدواجی از نظر عرف باید بسیار جای سوال بوده باشد. رعایت عرف هم یکی از اصول بدیهی دین اسلام است, حال شکستن این عرف چقدر ارزش داشته نمی دانم. اما می دانم که ارزش ایجاد آن همه هیاهو را دارا نبوده است. با تشکر
مرتضی
26 خرداد 1399 - 11:39دربالاذکرشده که وقتی خانواده زیدبرای بردن وی آمدند وزیدماندن نزدپیامبر راترجیح میدهند،پیامبردست اورا میگیردوبیرون میرود ومیفرماید ای مردم شاهد باشید ازاین به بعد زید پسر من است وازمن ارث میگیرد ومن ازاو ارث میگیرم. سوال: 1-چگونه میگویید که پیامبر گفته ماپیامبران ارث بجانمیگذاریم وهرچه ازما بماند صدقه است. آیا این حرفها باهم تناقض نمیکند. 2-اگرپیامبران مال ودارایی را ارث نمیگذارند،پس چه چیزی را بعنوان ارث بجا میگذارند؟؟ لطفا"جواب